آرامم با تو
شخصی_شعر_دلنوشته_حرف دل 
قالب وبلاگ

تنها افرادی که رنج نمی‌کشند

و ناراحت نمی‌شوند

مرده‌ها هستند .

زنده بودن یعنی گاهی آسیب دیدن ،

شکست خوردن ، دچار استرس شدن ،

اشتباه کردن و همچنان ادامه دادن است...


📗 انعطاف‌پذیری هیجانی

✍️سوزان دیوید


انگار اندکی مرده‌ام ....

چون دیگر هیچ چیزی رنجم نمی‌دهد ...

و حتی دیگر ناراحت هم نمی‌شوم ...

توهین می‌شنوم ،

شکست می‌خورم ،

تحقیر می‌شوم ،

اما هیچ کدام از این آسیب ها دیگر مرا حتی ناراحت هم نمی‌کند ‌‌.....

شاید چون در جهانی زندگی می‌کنیم که کلمات بیشتر از گلوله‌ها آدم کشته‌اند.......

و من گویا با همین کلمات مرده‌ام و از زنده بودن فقط نفس کشیدن و ادامه دادن برایم مانده است ....

شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم

در حسرت آغوش دلی سنگ بمیرم



✍️آرام 🥹

[ 2024/9/21 ] [ 0:47 ] [ Aram ] [ ]


نام تو را نمی­دانم

آری

اما

می­دانم

گل ها اگر که نام تو را می­دانستند

نسل بهار از این­سان

رو سوی انقراض نمیرفت....



#حسین_منزوی


به تعبیری دیگر

برای تو میگویم

اگر باشی

بهار برای‌ من

ادامه دار می‌ماند.....

بمانی برایم ....


💫عشق یار همیشگی تون 💫

✍️آرام 💜

[ 2024/9/20 ] [ 15:51 ] [ Aram ] [ ]


هر که او از هم‌زبانی شد جدا

بی‌زبان شد گرچه دارد صد نوا

چون که گل رفت و گلستان درگذشت

نشنوی زآن پس ز بلبل سرگذشت

جمله معشوق است و عاشق پرده‌ای

زنده معشوق است و عاشق مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او

او چو مرغی ماند بی‌پر وای او

#مولانای جان



چون نباشد عشق را پروای من

من چو مرغی مانده بی پر ، وای من 🥹

💫عشق یار همیشگی تون 💫

✍️آرام 💜

[ 2024/9/19 ] [ 20:8 ] [ Aram ] [ ]


این روزا غار تنهایی تنها مأمن و پناهم شده بود من بودم و یه جای دنج و تنهایی و قلم و دفتر ....

ظرف وجودی مو خالی کردم از هر چیزی که فکرشو میکردم ، سعی کردم تهی تهی باشم ، و خارج از گود یه مروری داشته باشم به همه‌ی اتفاقات گذشته تا پیدا کنم اونجایی رو که راه رو کج رفتم ، مجبور شدم کل مسیری که اومده بودم رو دور بزنم و برگردم ، خیلی از اتفاقات رو فراموش کرده بودم که توی خواب به سراغم اومدن و جاهایی بود که اینقدر وضوحشون زیاد بود که انگار در همون ثانیه داشت رخ میداد و من دوباره تجربه اش کردم بعضی جاهاشون با بغض‌ همراه شدند و بعضی‌ جاها با لبخند اینقدر مرور کردم این روزها رو که دیگه نیاز به غار تنهایی و تمرکز نداشتم انگار در بی زمانی و بی مکانی کامل قرار گرفتم و هر ثانیه گذشته ، برام مرور میشد و من از لحظه حال پرت می‌شدم توی چاه عمیق گذشته و گاهی بعد ساعت ها دست و پا زدن و غرق شدن با کلی جون کندن می‌تونستم خودم رو نجات بدم و از عمق چاه بیرون بیام ، برای اینکه باعث شکایت بیشتر از این اطرافیانم نباشم سرگرم تمیز کاری و بشور و بساب شدم ، به بهانه تغییر فصل یه خونه تکونی حسابی رو راه انداختم ، اینجوری دیگه اطرافیان شاکی نبودند و برچسب افسردگی به پیشونی ام نمی‌زدند تازه بهم میگفتن چی باعث شد این همه با انگیزه بشی . اما ، زهی خیال باطل .....

ولی خوشبختانه این نیز گذشت ......

دیشب توی تنهایی ام دوباره دست نیازم رو گشودم و جام تهی ام رو پیشکش کردم و امروز بلاخره خیلی اتفاقی رسیدم به جوابی که باید می‌رسیدم خدا رو هزاران بار شاکرم بابت اینکه یه فصل جدید از زندگی رو برام رقم زد ، فصل .........

«هر که را جامه زه عشقی چاک شد

او ز حرص و عیب کلی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علت های ما

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد

کوه در رقص آمد و چالاک شد »

#مولانای_جان



💫عشق یار همیشگی تون💫

✍️آرام😉

[ 2024/9/18 ] [ 19:39 ] [ Aram ] [ ]




#آرام 🙏🙏🙏

[ 2024/9/13 ] [ 0:1 ] [ Aram ] [ ]


خيال خام پلنگِ من به سوي ماه پريدن بود

و ماه را ز بلندايش به روي خاك كشيدن بود

پلنگِ من دل مغرورم پريدو پنجه به خالي زد

كه عشق ماه بلند من وراي دست رسيدن بود

من و تو آن دو خطيم آري موازيان به ناچاري

كه هر دو باورمان زاغاز به يكدگر نرسيدن بود

گل شكفته خداحافظ اگرچه لحظه ديدارت

شروع وسوسه اي در من به نام ديدن و چيدن بود

شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به كام من

فريبكار دغل پيشه بهانه اش نشنيدن بود

اگر چه هيچ گل مرده دوباره زنده نشد اما

بهار در گل شيپوري مدام گرم دميدن بود

چه سرنوشت غم انگيزي كه كرم كوچك ابريشم

تمام عمر قفس مي بافت ولي به فكر پريدن بود



#حسین منزوی

خداحافظ 👋👋👋👋

[ 2024/9/12 ] [ 23:56 ] [ Aram ] [ ]


22:22💜

22شهریورماه

گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست،

همچنانش در میان جان شیرین منزلست.



#سعدی

#آرام🥹

[ 2024/9/12 ] [ 22:22 ] [ Aram ] [ ]


«دوماً يخلق نوراً جديداً بعد کلَّ ظَلام»

نااميد نشو وقتى ميدونى خدا هميشه بعد از تاريكى نور جديدی ميسازه!

هر روز صبح زندگی‌‌ رو‌ دوباره از سر بگیر.....!!

بیخیال هر چیزی که تا امروز برات اتفاق افتاده !!!

و بیخیال هر چیزی که نشد ...!!



#آرام 😉

[ 2024/9/12 ] [ 10:6 ] [ Aram ] [ ]


یه جمله ی خیلی قشنگ تو یه کتاب خوندم که نوشته بود:

«همه چیز برای کسی که می داند چگونه صبر کند، به موقع اتفاق می افتد.»

خلاصه که ریلکس باش، ببین، بشنو، بگذر، جدی نگیر و یادت بمونه که گاهی صبر خود تلاشه...



#آرام 😉

[ 2024/9/11 ] [ 6:25 ] [ Aram ] [ ]


و خدا چقدر قشنگ توی سوره مدثر میگه :

« وَلِرَبِّکَ فَاَصبِر »

این بار رو هم به خاطر من صبوری کن...!



#آرام🥹

[ 2024/9/7 ] [ 9:5 ] [ Aram ] [ ]


بجوشید بجوشید که ما بحر شعاریم

بجز عشق به جز عشق دگر کار نداریم

در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک

بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم

چه مستیم چه مستیم از آن شاه که هستیم

بیایید بیایید که تا دست برآریم

چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم

که امروز همه روز خمیریم و خماریم

مپرسید مپرسید ز احوال حقیقت

که ما باده پرستیم نه پیمانه شماریم

شما مست نگشتید وزان باده نخوردید

چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم

نیفتیم بر این خاک ستان ما نه حصیریم

برآییم بر این چرخ که ما مرد حصاریم



#مولانای جان 💜

#آرام 😉

[ 2024/9/7 ] [ 0:53 ] [ Aram ] [ ]


کل راه و روش زندگی رو میشه توی این دو تا بیت پیدا کرد ؛

"هرلحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

آرام تر از آهو، بی باک تر از شیرم

هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر

رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر.."



#ناشناس

# آرام 😉

با عرض سلام و ادب ‌‌‌‌‌‌و احترام خدمت دوست عزیز رهگذر 🌹

سپاسگزارم بابت حضورتون و تذکری که در مورد شاعر این شعر داشتید ، از آنجایی که سایت های معتبری که میشناختم هم حرف شما رو در مورد اینکه این شعر از جناب مولانا نیست تایید کردند و با سرچ توی گوگل نتونستم شاعر اصلی این دو بیتی زیبا رو پیدا کنم به صورت ناشناس تاییدش میکنم 😉

ممنون میشم اگه شما میدونید شاعر این شعر کیست اگر دوباره توفیق نصیب این صفحه شد که گذری در آن داشته باشید ، نام شاعر رو بفرمایید تا تصحیحش کنم 🙏

سپاس بابت حسن نظر و توجهتون 🙏🙏

[ 2024/9/3 ] [ 18:43 ] [ Aram ] [ ]


امروز واقعا حالم خوب نبود هم جسمی و هم روحی درگیر بودم جوری که صبح برای بیدار شدن چندین بار با خودم جنگیدم ولی بازم خسته و شکست خورده از جنگ خوابیدم آخرین لحظه گفتم حالا یه روز بیشتر بخوابی اتفاقی رخ نمیده اونموقعه بود که با خیالی راحت و بدون عذاب وجدان چشمام‌ رو بستم تا دوباره خواب مهمونشون باشه هر چند خواب های پریشون و گاها تکراری آشفته ترم کرد ولی تمام دلیل من از این همه کسالت و بی حالی شاید کم آوردنم بود در این مسیر پر پیچ و خم و بدون انتها 🥹

همیشه نباید صبور و شاکر و قوی بود گاهی باید کم آورد گاهی باید نقاط ضعف مون رو نشون بدیم و شکایتی کوتاه هم داشته باشیم اینا همه افکاری بود که امروز همچون گنجشک های کارتون تام و جوری دور سرم می‌چرخید و هر چی تلاش کردم رهام نکردند ساعاتی دوازده با پیام یکی از دوستان که برام فال حافظ گرفته بود چشمهایم رو باز کردم حضرت حافظ هم امروز حال دلم رو خوب فهمیده بود و قصد داشت هیزم این آتیشی که به جونم افتاده بود رو بیشتر کنه 🥹

💫💫

آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت

آیا چه خطا دید که از راهِ خطا رفت؟

تا رفت مرا از نظر آن چشمِ جهان بین

کس واقفِ ما نیست که از دیده چه‌ها رفت

بر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل، دوش

آن دود که از سوزِ جگر بر سر ما رفت

دور از رخِ تو دم به دم از گوشهٔ چشمم

سیلابِ سرشک آمد و طوفانِ بلا رفت

از پای فتادیم چو آمد غمِ هجران

در درد بمردیم چو از دست دوا رفت

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت

عمریست که عمرم همه در کارِ دعا رفت

.................

حس مادرانه بود که بلاخره بر من پیروز شد و مجبورم کرد که خودم رو رها کنم توی دریای اگرها و شاید های زندگی و خودم رو بسپارم به امواج پریشان زندگی ، چون مسخ شده ها از جایم برخواستم و با همه‌ی آشفتگی ذهنی ام روزم رو با کلی تأخیر شروع کردم درگیر ذهن آشفته ام بودم ، با عزیزی روبرو شدم که او از من آشفته‌تر و پریشان‌تر بود ترجیح دادم در مقابلش سکوت کنم تا با گفته هاش اندکی از حال آشفته اش کاسته شود چه اهمیتی داشت که بار غم و اندوه من زیادتر می‌شد مهم این بود که امروز من اندکی از آرامشی که در انتهای دلم جاری بود رو برای کسی خرج کنم ولی امان از بازی روزگار ، این بار هم از او رکب خوردم ، همانگونه که آن عزیز می‌گفت خدا در ما چی دیده که اینگونه ما رو در پریشانی و اضطراب و درماندگی قرار داده او می‌گفت و من به سختی اشک‌هایم را کنترل می‌کردم و فقط سکوت کرده بودم با وجود اینکه این سوالات ذهن مرا هم درگیر کرده بود واقعا چی دیدی خدا ؟!؟!؟!!

یهو عزیز هم‌صحبت من یاد خاطره ای از زمان نوجوانی اش افتاد و برام تعریف کرد که برای خودش هم عجیب بود چرا یاد این خاطره افتاده ، برایم گفت سالیان قبل زمانی که در حال گوش دادن به برنامه رادیویی بوده بانویی که شرایطی چون ما داشته است بعد از شرح شرایطش یک بیت خوانده که تمام آرامش دلش رو از اون بیت گرفته بود ، اینبار هم خدا از زبان حضرت حافظ برایم گفت و آرامم کرد ....

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند



#حضرت_حافظ

#آرام 🥹

[ 2024/9/1 ] [ 19:0 ] [ Aram ] [ ]


خورشیدم و شهاب قبولم نمی‌کند

سیمرغم و عقاب قبولم نمی‌کند

عریان‌تَرَم ز شیشه و مطلوب سنگسار

این شهر، بی‌نقاب قبولم نمی‌کند

ای روح بی‌قرار! چه با طالِعَت گذشت؟

عکسی شدم که قاب قبولم نمی‌کند

این چندمین شب است که بیدار مانده‌ام

آنگونه‌ام که خواب قبولم نمی‌کند

بی‌تابِ از تو گفتنم آوخ که قرن‌هاست

آن لحظه‌های ناب قبولم نمی‌کند

گفتم که با خیال تو دل خوش کنم، ولی

با این عطش سراب قبولم نمی‌کند

بی‌سایه‌تر ز خویش حضوری ندیده‌ام

حق دارد آفتاب قبولم نمی‌کند



#محمدعلی_بهمنی

جناب محمد علی بهمنی یکی از بزرگان شعر و غزل معاصر بودند روحشان شاد و یادشان گرامی باد 🥀🖤

[ 2024/8/31 ] [ 12:23 ] [ Aram ] [ ]

بزرگترین اقیانوس دنیا

آرام است

پس اگر میخوای بزرگ باشی

آرام باش ...



آرام 💜

[ 2024/8/29 ] [ 10:26 ] [ Aram ] [ ]


«من»

عجب ضمیر غریب و ناشناخته‌ای است

وقتی همه‌ی هستی ام

« تو» یی ....



#مخاطب_ خاص

# آرام 🥹

بماند به یادگار ، نوشته شده در ۵ شهریور ۱۴۰۳

[ 2024/8/26 ] [ 15:18 ] [ Aram ] [ ]


دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی که چین پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نامهایشان

جلد کهنه ی شناسنامه هایشان

درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده ی سرودنم

درد می کند

انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ام

زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب

پافشاری شگفت دردهاست

دردهای آشنا

دردهای بومی غریب

دردهای خانگی

دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم

حرف حرف درد را

در دلم نوشته است

دست سرنوشت

خون درد را

با گلم سرشته است

پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

درد

رنگ و بوی غنچه ی دل است

پس چگونه من

رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا

دست درد می زند ورق

شعر تازه ی مرا

درد گفته است

درد هم شنفته است

پس در این میانه من

از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست

درد، نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم؟



#قیصر_ امین _ پور


همیشه اشعار قیصر برام الهام بخش بودند از وقتی که دخترکی نوجوان بودم و اولین شعر رو از ایشون شنیدم که گفته بودن ؛

و قاف

حرف آخر عشق است

جایی که نام کوچک من آغاز می‌شود....

امروز بزرگی برام نوشتند :«به قول قیصر امین پور درد از هر طرف خونده بشه درده »...

مشتاق شدم ببینم که جناب قیصر در مورد درد چی گفتند و وقتی سرچ کردم فقط همین شعر در مورد درد از جناب قیصر پیدا کردم

و در جایی دیگر ایشون نوشته بودند نان از هر طرف خوانده بشه نان است ....

دردهای من نیز جامه نیستند

که از تن در بیاورم

درد با من عجین شده است

درد ، حرف نیست

درد نام دیگر من است ....

عمق فاجعه آنجاست که هم دردم و هم درمان 🥹



#آرام 🥹

[ 2024/8/26 ] [ 13:10 ] [ Aram ] [ ]

امروز دخترم سوالی کودکانه ولی عمیق ازم پرسید که جوابی براش پیدا نکردم جز چندین نظریه که خودم هم برای باور این نظریه ها اندکی دو دلم.......

دخترم پرسید : مامان چرا باید برای کسی که هنوز ندیده ام و فقط چندین بار باهاش صحبت کردم دلم اینقدر تنگ بشه و گاهی دلم بخواد که کنارش باشم و در آغوشش بگیرم و از آرامش آغوشش بهره‌مند بشم ، هر چند گاهی فرض بودن در کنار این آدم هم شاید غیر ممکن باشه .... با اینکه می‌دونم هیچ غیر ممکنی غیر ممکن نیست .... و من روزی به این آرزوی بزرگم خواهم رسید ...؟!

جواب من ؛

واقعاً این حس عمیق دوست داشتن و نزدیکی از کجا می‌آید ؟!

واقعا چرا باید اینهمه دلتنگ آدمی باشی که هیچ وقت با اون آدم حتی یه برخورد از نزدیک نداشتی ؟!

چرا باید در آرزوی آرامش آغوش اون آدمی باشی که دیدنش هم ممکنه محال باشه؟!

غیر از اینه که روح تو با روح اون آدم در دنیای قبل از این دنیا ، یا حتی ممکنه در دنیای موازی با این دنیا ، قراردادی روحی با هم گذاشته اند و برای در کنار هم بودن و به آرامش رسیدن با هم عهدی بسته اند فارغ از جسم مادی و ذهن محدود ما.

و جسم و ذهن که از آن قرارداد آگاه نیست و در ناآگاهی کامل قرار دارند ، باید این دوری و فراق را تحمل کنند و در سخت ترین لحظات دلتنگی و بی تابی علاوه بر تحمل فشار‌های روحی باید تنگی قفسه سینه و حتی افکار پریشون رو هم به جان دل بخری و جسم و ذهن نیز درگیر می‌شوند و این چیزی نیست غیر از این که این دنیا محدودیت‌هایی دارد و این زندگی تلفیقی است از تعامل جسم و ذهن و روح .......

بی شک یکی از راه های حل این مشکل رفتن به دنیای پس از زندگی است و دیگری این است که به درجه ای از آگاهی و آزادگی روح برسیم که محدودیت ها برداشته شود ، و روح مان فارغ از هر محدودیتی پروازی داشته باشد در دنیای موازی و در کنار روح عزیزش آرام گیرد و دیگر هرگز خبری از این دلتنگی ها و دوری ها نیست و این فشارها تجربه نخواهد شد .....



آرام 🥹

[ 2024/8/25 ] [ 11:45 ] [ Aram ] [ ]


من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی ♬♫♪

بگیر از دلم یه سراغی چه فراقی چه فراقی

دوری و دوستی سرم نمیشه و هیچ کجا واسم حرم نمیشه و ♬♫♪

از تو دورم باورم نمیشه و دارم میمیرم

کربلا واسم ضروریه حسین اربعین اوضاع چجوریه حسین ♬♫♪

کار من امسال صبوریه حسین دارم میمیرم

من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی ♬♫♪

بگیر از دلم یه سراغی چه فراقی چه فراقی ♬♫♪

جوونیم فدا سر ساقی چه فراقی چه فراقی

آرزومه راهی مشایه شم کربلایی شم باهات همسایه شم ♬♫♪

پرچم سرخت باشه آسایشم آروم جونم

این روزا عطر اقاقیا میخوام تلخی چای عراقی رو میخوام ♬♫♪

گریه تو صحن ساقیو میخوام آروم جونم

من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی ♬♫♪

بگیر از دلم یه سراغی چه فراقی چه فراقی



# مداحی



خودم ایران و دلم کربلاست امشب

بگیر از دلم یه سراغی

تا که آروم بگیر این دل امشب ....



# آرام 🥹

[ 2024/8/25 ] [ 0:14 ] [ Aram ] [ ]


دزدیده چون جان می‌روی اندر میانِ جانِ من

سروِ خرامانِ منی ای رونقِ بستانِ من

چون می‌روی بی‌من مرو ای جانِ جان بی‌تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای شعله‌یِ تابانِ من

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم

چون دلبرانه بنگری در جانِ سرگردانِ من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم

ای دیدنِ تو دینِ من وی رویِ تو ایمانِ من

بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب‌وخور کردی مرا

سرمست و خندان اندرآ ای یوسفِ کنعانِ من

از لطفِ تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم

ای هستِ تو پنهان‌شده در هستیِ پنهانِ من



#مولانای جان

آرام 🥹

[ 2024/8/23 ] [ 17:15 ] [ Aram ] [ ]

امشب

ضربان قلبم

با صدای ساعت

یکی شده است

و هر دو

تو را صدا میزند

بی حساب و کتاب

دلتنگت شدم

دیر زمانی است

که از تو بی خبرم

در خیالم قدم گذاشتی

و بی تاب‌ترم کردی .....


آرام 🥹

[ 2024/8/23 ] [ 1:18 ] [ Aram ] [ ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

در آستان آرام 😉

I have come quietly, I have lived quietly, and I will go quietly......
لینک های مفید

آهنگ های دلنشین با آرام 😉
لینک های مفید
آمار وبلاگ