|
آرامم با تو
شخصی_شعر_دلنوشته_حرف دل
|
و گاهی زندگی تمامِ زیباییاش را در قالب یک شخص به تو هدیه میدهد و تُ همانی که برایم تمام زیبایی زندگی هستی و تُ همانی که برایم همهای ..... و چه حضور گرمتری داری برایم امروز ... زادهی لحظهی حال ؛ آرام 💜 💫عشق یار همیشگی تو💫 [ 2025/2/9 ] [ 22:26 ] [ Aram ]
[ ]
ولی به نظر من نزدیکترین آدم به تو اون کسیه که از دورترین فاصله به تو فکر میکنه.... زادهی لحظهی حال ؛ آرام 🥹 💫عشق یار همیشگی تون 💫 [ 2025/2/8 ] [ 13:20 ] [ Aram ]
[ ]
هر سو که مینگرم نشانی از توست حتی اگر بخواهم هم فراموشی نصیبم نمیشود ... ........... به قول جناب بیدل ؛ فراموشی نصیبم کن مگر یادت کنم گاهی 🥹 زادهی لحظهی حال ؛ آرام 💫 عشق یار همیشگی تون 💫 [ 2025/2/5 ] [ 1:6 ] [ Aram ]
[ ]
به احمقانهترین شکل ممکن دلتنگ کسی هستم که هیچ خیابانی را با او قدم نزده ام، اما او در تمام خاطرات من راه میرود... #گروس_عبدالملکیان شاید از نظر عبدالملکیان این احمقانه ترین شکل ممکن دلتنگی باشه ولی برای آرام قشنگترین شکل ممکن دلتنگی است اینکه دلتنگ کسی باشی که با او هیچ خیابانی را قدم نزده باشی ولی در تمام خاطراتت راه برود ، حکایتی است که زندگی کرده ام ، امشب شب میلاد است شب میلاد عمویی که اصل وفاداری است و نهایت مهربانی نمیدانم ولی نه خوب میدانم چرا اینقدر این شب برایم پر از دلتنگی است ، صدای گریه های در گوشم میپیچد صدایی پر از التماس و اشکانی بر گونه هام جاری است که از چشم من نیست و خیسی اش بر گونه هام پیداست ، چقدر این جمله را دوست دارم که بی پا آمده ام ، اینک من بی پا آمده ام آنجا که تو هستی کمی آن طرفتر که نگاه بیندازی عطر حضور را خواهی یافت ، برایم بگو از آنچه که میبینی که من چشمانم را به تو بخشیدهام و گوش هایم را در اختیار گرفته ام تا بشنوم در این شب سرد زمستانی «صدای بارش باران » و بو بکشم « زمینی خیس از گریه »را ، و لمس کنم « بوی آب و مشتی خاک که هم آغوش هم گشته در این لحظه » ...... برایم بگو ...... که سخت در انتظارم ....
شب_خوش🦋🍂 زادهی لحظهی حال ؛ آرام 💫 عشق یار همیشگی تون 💫 [ 2025/2/3 ] [ 0:50 ] [ Aram ]
[ ]
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان که دل اهل نظر برد که سرّیست خدایی
پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند تو بزرگی و در آیینهٔ کوچک ننمایی
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان این توانم که بیایم به محلت به گدایی
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد که بدانست که در بند تو خوشتر که رهایی
خلق گویند برو دل به هوای دگری ده نکنم خاصه در ایام اتابک دوهوایی #سعدی روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
زادهی لحظهی حال ؛ آرام 💫 عشق یار همیشگیت 💫 [ 2025/1/30 ] [ 17:16 ] [ Aram ]
[ ]
کاش روزی از همین روزا به خوابم بیایی دوباره...... تو آروم آروم شدی همهی دنیای من و بودنت شد تعبیر تمام رویاهام ... نمیدانم چرا در نبودنت دستم به قلم نمیرود... تو که باشی انگاری تمام دنیا برای من است.... عشقت مثل بارونه برام که آروم آروم پر میکنه عطر تو رو توی فضا و اون موقع است که جز تو چیزی از خدا نمیخواهم ... قرار نیست در نبودنت بمیرم اما بودنت را دوست دارم ..... زادهی لحظهی حال ؛ آرام 💜 💫عشق یار همیشگی تون 💫 بماند به یادگار برچسبها: عیدت مبارک 💜🌹💫 [ 2025/1/28 ] [ 13:21 ] [ Aram ]
[ ]
|